مراسم دانش آموختگی طلاب اشاعت التوحید سراوان شامگاه یک شنبه دهم شهریور ۱۳۹۲ مطابق با بیست و چهارم شوال ۱۴۳۴ هجری در محل مدرسهی علوم دینی اشاعت التوحید سراوان با حضور گستردهی مردم این شهرستان و شخصیات بزرگواری همچون شیخ الحدیث مولانا محمد یوسف حسین پور، شیخ الإسلام مولانا عبدالحمید، شیخ القرآن مولانا محمد عثمان، مولانا حافظ احمد گوهرکوهی و… برگزار شد.
به گزارش سنت آنلاین؛ بعد از نماز عصر روز یکشنبه که این جلسه شروع شد، همزمان در سالن اجتماعات این مدرسه شیخ الإسلام مولانا عبدالحمید حفظه الله طی نشستی خصوصی با علما، نصایح ارزشمندی به علما نموده و آنان را به مهم بزرگ دعوت، تبلیغ و اصلاح مردم گوشزد نمودند و خواستند تا به نحو احسن به این وظیفهی مهم خویش بپردازند.
بعد از نماز مغرب به امامت شیخ الإسلام مولانا عبدالحمید این مراسم به طور رسمی آغاز به کار نمود و ابتدا جناب مولوی محمد امین حسین بر از اساتید برجستهی اشاعت التوحید سراوان طی سخنانی به مهمانان و مردم عزیز خیر مقدم گفته و از حضور ایشان سپاسگزاری نمود. بعد از ایشان مقالهای توسط دانشجو آقای گمشادزهی قرائت گردید و بعد از وی جناب آقای عزیز الله نصرت رئیس دانشگاه آزاد سراوان طی سخنانی به اهمیت علم و عمل اشاره نمودند. سپس مولانا محمد دهقان معاونت آموزشی عین العلوم گشت طی سخنانی مردم را به اخلاق پسندیده و تبعیت از اخلاق و احادیث نبوی فرا خواند.
بعد از ایشان، مولانا محمد عثمان قلندرزهی مدیر مدرسهی مدینة العلوم و امام جمعهی مسجد الخلیل شهرستان خاش سخنان خود را با تلاوت آیهای از سورهی انبیا کلام خویش را آغاز نمود و فرمود: پیام این سوره از نامش مشخص است، مقصد این سوره بیانگر رسالت تمام انبیا علیهم السلام است؛ چنانکه در ابتدای این سوره آمده است: «وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ»[الأنبیاء : ۷]؛ انبیا از نظر ذاتی و عقلی کامل بودند؛ هیچ پیامبری نیامده است که کوچکترین ضعفی داشته باشد؛ از نظر جسمانی، قد و قامت، از نظر گویایی و بیان، از هر نظر کاملترین انسان زمان خویش بودند. لذا از قرآن دو چیز را شما میفهمید: الله تعالی برای هدایت انسان دو چیز را فرستاد: ۱٫ رجال الله، ۲٫ کتاب الله؛ این دو لازم و ملزوم یک دیگر بودند، الله هیچ پیامبری را بدون کتاب نگذاشت؛ یا مستقلاً به او کتاب داد یا او را موظف کرد که کتاب پیامبر قبلی را بخواند و تبلیغ کند. هیچ کتابی را خدا نازل نکرده که تحویل گیرنده و خوانندهای نداشته باشد. برای دو کتاب استاد لازم است؛ معلم ویژه و استاد لازم است، هیچ کسی نمیتواند قرآن را تفسیر کند مگر اینکه جلوی استاد خاصی زانوی تلمذ بزند و هیچ کسی نمیتواند حدیث را بفهمد مگر اینکه جلوی استاد بنشیند؛ علم قرآن و علم حدیث نیاز به استاد دارند. قرآن باید با تفسیر منقول خوانده و بیان شود؛ هر کسی از قرآن به رأی خود بگوید، اگر چه درست باشد، اشتباه کرده است. قرآن کتابی نیست که بالرأی تفسیر شود قرآن کتابی است که اوّل تفسیر قرآن بالقرآن شود، دوم تفسیر قرآن به سنت شود و سوم به اقوال صحابه انجام گیرد.
وی در بخش دیگری از سخنان خویش به مسألهی ختم نبوت اشاره کرد و گفت: با آمدن محمد عربی صلی الله علیه وسلم در نبوت بسته شد؛ «مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ» [الأحزاب : ۴۰]؛ الله تعالی پسران رسول الله صلی الله علیه وسلم را در حیات رسول الله از این دنیا برد تا کسی گمان نکند که نبوت محمد صلی الله علیه وسلم بعد از وفات او به فرزندان او رسید و باقی ماند. دروازهی وحی بسته شده است؛ وحی خاص برای انبیا بوده است و الهام برای پیامبر و غیر پیامبر است ولی در میان این دو فرق است؛ وحی قطعی است و از آن اعتقاد و حکم یقینی ثابت میشود اما الهام ظنی است و از آن عقیده، حلت و حرمت ثابت نمیشود و نمیتوان به آن فتوا داد. اگر آنچه در دل میآید، مطابق شریعت باشد، بدانیم که آن الهام و از جانب خداست و اگر خلاف نصوص باشد، آن الهام نیست یا از جانب شیطان و یا از جانب نفس است و آن حجت نیست و قابل عمل و اظهار نیست. بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم وحی نیامده و نخواهد آمد؛ این عقیدهی متفق علیه تمام فرق اسلامی است؛ ما بدین خاطر قادیانیت، بهائیت و ذکریها را کافر میدانیم که معتقداند بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم وحی آمده است. این عقیدهی متفق علیه امت اسلام است که اگر کسی اعتقاد داشته باشد که بعد از رسول الله وحی میآید او کافر است و این اعتقاد، اعتقاد غیر اسلامی است. اعتقاد اسلامی همین است که دروازهی نبوت بر محمد رسول الله بسته شده و وحی بر ایشان خاتمه یافته است.
مولانا قلندرزهی در سخنان پایانی خویش به مقام شامخ صحابه اشاره نمود و گفت: کدام عقل و دانش این را میپذیرد که آنهایی که از انفاس قدسی محمد رسول الله و از آب زلال رسالت نوشیدند ناقص باشند و ما بعد از ۱۴۰۰ سال مقدس باشیم؟! این شدنی نیست، عقل و علم حکم میکند و این باور را به ما میدهد که همان طور که رسول الله کامل بود، کسانی که در محضر او بودند، مصداق واقعی عبادی الصالحون بودند. از عبادی الصالحون خلفای راشدین هستند که بساط قدرتهای آن زمان را جمع کردند و در کرهی خاکی ندای لا إله إلا الله محمد رسول الله را منتشر کردند.
بعد از ایشان حجة الإسلام حاج آقای دهقان امام جمعهی مسجد جامع علی بن ابی طالب سراوان در سخنان خویش به رابطهی زیبای بین حضرت امام جعفر صادق و حضرت امام ابوحنیفه اشاره کرد و آنان را بهترین الگوهای وحدت اسلامی دانست و گفت: برخی آرای امام صادق با امام ابوحنیفه موافقت داشت و برخی با علمای اهل حجاز و در برخی موارد خود صاحب نظر بود.
سپس اقامهی نماز عشا به امامت شیخ الحدیث مولانا حسین پور انجام گرفت و بعد از نماز، جناب شیخ الإسلام مولانا عبدالحمید به ایراد سخن پرداختند. ایشان با تلاوت آیاتی از سورهی بقره گفت: که بسیاری از تمدنهای دنیا برای آنکه تأییدیه بگیرند و میخواستند دین و تمدن خود را برجسته کنند، خود را به ابراهیم منتسب میکردند. یهود و نصارا و هم مشرکین خود را ابراهیمی میدانستند. خداوند پیش از این مقام ابراهیم ر ا ذکر کرده که الله تعالی ابراهیم را مورد آزمایش قرار داده است؛ «وَإِذِ ابْتَلَیٰ إبْرٰهِیْمَ رَبُّهُ» و الله او را به چند چیز آزمایش کرد و ابراهیم در این آزمایش پیروز شد. و الله خواست که در این آزمایش به ابراهیم مقام پیشوایی را بدهند که تمام دنیا ابراهیم را به عنوان امام و الگوی خود قرار بدهند؛ و لهذا فرمود: «إنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»؛ پیشوایی و مقتدایی به نخبگان و متقیان میرسد «لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِیْنَ». آزمایشهای ابراهیم به خاطر اظهار حق و توحید بود که ایشان ابتدا به آتش انداخته شد. و آزمایش دوم حضرت ابراهیم این بود که خداوند دستور داد که هاجره و تک فرزندش اسماعیل را ببرد و در جای خانهی کعبه بگذارد. امتحان دیگر آنکه فرمودند: ابراهیم خواب میبیند که اسماعیل را ذبح میکند؛ به او گفت: خواب دیدم که شما را برای خدا قربانی میکنم، نظر تو چیست؟ در برخی روایات است که او ۱۳ ساله بود؛ او بزرگ شدهی ابراهیم و هاجره بود، گفت: «فَافْعَل مَا تُؤْمَر»؛ هر چه به تو دستور داده شده است، انجام بده. این آزمایش در حقیقت آزمایش تمام خانواده بود. ابراهیم در همهی این امتحانها کامیاب شد و خداوند به آنها دستور داد که خانهی کعبه را بنا نمایند. الله در رابطه با ابراهیم میفرماید: «وَمَن یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إبرٰهیم إلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ»؛ چه کسی است که از دین ابراهیم رویگردان باشد و از آن دوری گزیند، مگر کسی که احمق باشد و دست به نادانی و جهالت باشد. الحمد لله که دین ما دین ابراهیمی است و قرآن به این شهادت میدهد: «إنَّ أَولَیٰ النَّاسِ بِإبرٰهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِیُّ وَالَّذِینَ آمَنُوا». چرا کسی که از ابراهیم روی گرداند سفیه و نادان است؟ «إِذ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ العَالَمِیْنَ»؛ چون ابراهیم تسلیم پروردگار شد و این جایگاه را کسب کرد و مؤمن نیز کسی است که تسلیم پروردگار باشد.
وی در بخشی دیگر از سخنان خویش مردم را به اهمیت نماز و بر حذر بودن از محارم تأکید نمود و گفت: یوسف وار از گناهان فرار کنید. ایشان در آخر ایجاد نا امنی در منطقه به ویژه در شرایط کنونی را بزرگترین خیانت به جامعه اهل سنتدانست.
بعد از سخنان ایشان، دستار فضیلت بر سر دانش آموختگان گذاشته شد و به حفاظ کرام نیز جوایزی اعطا شد و از دانش آموختگان بخش خواهران نیز در قسمت خود ایشان تجلیل به عمل آمد و پایان بخش این جلسه دعاهای نیمه شب شیخ الإسلام مولانا عبدالحمید بود.